ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم         موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم، که آسودگی ما عدم ماست!

یادداشت های فنی، خاطره، آرزوها، آمال، شنیده ها و هر آنچه بشه گفت!

فیل سفید

نوع کمیابی از فیل‌ها وجود دارند که رنگ آنها قرمز-قهوه‌ای است و وقتی پوست آنها خیس باشد رنگ پوست، صورتی روشن خواهد بود. در زمان‌های دور در جنوب شرق آسیا، به این نوع فیل‌ها، فیل سفید می‌گفتند و آن را مقدس می‌شمردند و بر اساس قانون، کشتن فیل سفید یا کار کشیدن از آن ممنوع بود و این رسم هنوز در کشورهای برمه و تایلند وجود دارد.


در آن زمان‌ها، فیل سفید را سمبل قدرت و عدالت می‌دانستند و پادشاهان تلاش می‌کردند که از این فیل‌ها پیدا کنند و از آنها مراقبت کنند و با هدف بزرگ نشان دادن خود، معمولاً به عنوان تحفه به حاکمان و پادشاهان دیگر کشورها هدیه می‌دادند. با توجه به نادر بودن فیل سفید، نگهداری و مراقبت از آنها به شکل ویژه و با صرف هزینه‌های زیادی انجام می‌شد.
کسی که فیل سفید را به عنوان هدیه دریافت می‌کرد از یک سو برایش خوب بود که از پادشاه تحفه‌ای مقدس و بابرکت دریافت کرده است و جزو افتخارتش محسوب می‌شد و از سوی دیگر بد بود چون باید هزینه‌های زیادی صرف نگهداری آن می‌کرد و مجبور بود این هزینه‌ها را تا زمانی که فیل زنده بود خرج کند در حالی که هیچ استفاده دیگری هم نداشت.


در مدیریت و کسب و کار، فیل سفید استعاره‌ای برای کار، اقدام، سرمایه‌گذاری یا پروژه‌ای است که به خاطر هزینه‌های زیاد برای بهره‌برداری و نگهداری غیرسودآور است و به احتمال زیاد غیرسودآور باقی خواهد ماند اما به دلایل مختلف، از جمله به خاطر هزینه‌های زیادی که صرف آن شده است، کنار گذاشته نمی‌شود.
چه فیل‌های سفیدی در جامعه، سازمان یا شرکتی که کار می‌کنید یا حتی در زندگی شخصی و خانوادگی خود می‌شناسید یا می‌توانید بیان کنید؟

مذاکرات هسته ای و توافق لوزان

تا اینجا ثابت شده که :

در سر عقل می باید بی کلاهی عار نیست...

...

قورباغه به کانگورو گفت: من میتوانم بپرم و تو هم.
پس اگر باهم ازدواج کنیم
بچه مان می تواند از روی کوهها بپرد، یک فرسنگ بپرد،
و ما می توانیم اسمش را «قورگورو» بگذاریم.

کانگورو گفت: "عزیزم" چه فکر جالبی. من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم. اما دربارهء قورگورو، بهتر است اسمش را بگذاریم «کانباغه».

هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمیخواهد با تو ازدواج کنم.

کانگورو گفت: بهتر

قورباغه دیگر چیزی نگفت.
کانگورو هم جست زد و رفت.
آنها هیچوقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند
که بتواند از کوهها بجهد و یا یک فرسنگ بپرد.
چه بد، چه حیف
که نتوانستند فقط سرِ یک اسم توافق کنند.

این قصهء زیبا از شل سیلور استاین مفهوم جالبی دارد.

"پتانسیل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانیِ اختلاف نظرهای کوچک می شود"